گردشگرم

من یک گردشگرم!

گردشگرم

من یک گردشگرم!

در این وبلاگ از سفرنامه، هتل های ایران و جهان، تور، ویزا و هر آنچه مربوط به گردشگری است برایتان خواهم گفت.

طبقه بندی موضوعی
  • ۰
  • ۰

معبد آناهیتا

چنانچه وضع جوامع پراکنده و کوچک باستانی، در زمینه ادیان و آیین های رایج در قلمروی سرزمین به ‏طور گذرا مرور گردد، کمتر به معابد و تجسم های گرد و سه بعدی خدایان و الهه ها برخورد می شود، ‏به استثنای نماد ها و پیکرهای گِلی، در ترکیب حیوانات و الهه های زیبایی و باروری که شکل پذیری این ‏تفنن ها حاصل اندیشه های باطنی زنان روستایی در اجاق خانه ها، از نخستین ادوار نوسنگی ایران به ‏بعد بوده است. ‏
در دوران شهر سازی و آغاز نگارش (3000 قبل از میلاد) از طریق جنوب غربی ایران با استقرار ‏ایلامیان در دشت خوزستان به مرکزیت شوش و حرکت این فرهنگ به جنوب شرقی و غرب ایران، ‏ساخت الهه های ایشتار و خدایان گِلی، سنگی و فلزی کوچک و بزرگ وارد مقوله ی مذهب شد.ساکنان ‏کوهپایه ای زاگرس پیکرها و بت هایی را در ابعاد کوچک ساخته و مورد پرستش قرار می دادند. این ‏پیکرک های سفالین که به نشانه ی پرستش دو دست خود را به سینه نهاده اند، از نظر شکل و محتوا با ‏بسیاری از مجسمه های سومری بین النهرین شباهت تام دارند. از سده های نهم و هشتم قبل از میلاد ابتدا ‏مادها از طریق شمال غرب ایران وارد سرزمین شدند که اینان معبد و تندیس نداشته اند و پیرو دین و ‏آیین کافران مغان و همزمان زرتشت بودند. پارسها نیز معبد نداشتند و تندیس و مجسمه های خدایان را ‏مورد پرستش قرار نمی دادند، بلکه بیشتر توجهشان تشکیل حکومت و مرکزیت و استقرار و سلطه شاه ‏در رأس هرم قدرت و ساخت و کاخ ها با طرح چهار گوش و آراسته به ستون ها و ایوان در گستره ‏سرزمین و متصرفات بود. تنها خدای شاه اهورامزدا و معابدشان صفه ها و کوه ها و بلندی های اسطوره ‏ای فضای باز بود که در آنجا اجاق آتشی قرار داشت.‏
از (404 قبل از میلاد تا 224 میلادی) مدت 628 سال مجددأ معابدی برای اهورامزدا، آناهیتا و میترا ‏بصورت مسقف در قلمرو سلطنت اردشیر دوم و حکومت های سلوکی پارت بنا گردید. در 224 میلادی ‏با تسلط سلسله ساسانی و توجه به آیین زرتشتی به عنوان دین و شریعت رسمی، مجددأ معابد خراب شدند ‏و خدایان مختلف سرنگون گردیدند و به جای آنها بر حسب سخن صریح اوستا، موبدان آتشگاههایی را در ‏بلندی های اسطوره ای و شامخ بنا به سنت زمان هخامنشی ساختند. ضمن اینکه نمادهای آناهیتا و ‏آمشاسپندان را به صورت نقش برجسته و شمایل، زینت ستون ها و اجزا و عناصر معماری نموده و بدان ‏ها رونق بخشیدند.‏
نام و واژه «کنگاور= کنکوبار» از سده ی اول میلادی در تاریخ ثبت بوده و امروزه هم تغییر چندانی ‏نکرده است و ضمن آنکه کاربرد معماری آن نیز به دلایل زیر رابطه نزدیکی با آناهیتا دارد:‏
در اولین روزهایی که هئیت کاوش فعالیت خود را در کنگاور آغاز نمود، شایهاتی ورد زبان مردم، پیران ‏و کهنسالان بود که به فرزندان کنجکاو خود متذکر می شدند که اینها آمده اند، تا انار طلا، ماهی طلا، ‏حوض طلا را از زیر گچ کن بیرون آورند؟ در منطقه غرب ایران بخصوص در لرستان و در مکتب ‏کهن زروانی، انار و گل انار و قوچ و ماهی و گوزن و آب، نشانه های رمزی از اشی، ایزد بانویی ‏مشابه آناهیتا و ایشتار بابلی و نانای سومری= ننه، الهه های آب، باروری و زیبایی می باشند. سنجاقهای ‏سربندی از برنز که سر آنها پهن و مزین به نقش و نگارهای اسطوره ای، و زنی را در حال زایمان و ‏باروری نشان داده است و یا نقش زنی دیگر و متفاوت که در اطراف او ماهیان در ردیف دو دایره قرار ‏دارند و انار و گل انار و قوچ طرح افسانه ای این سنجاق می باشد، نقش مایه های نمادینی از ایزد بانوی ‏آب، باروری و زیبایی است و (اریخ اشمیت) این سنجاق ها را در درز دیوار های معبد سرخدم لرستان ‏یافته است که نذورات زنان نازا بوده اند.‏
کالبد چشمه آبی ضمن کاوش در مواضع بنا های اسلامی روی صفه تا سده هفتم هجری از خاک بیرون ‏آمده است. این چشمه و یا سراب با تنبوشه آب را هدایت و نوع سازه ی لوله های آب رسانی- چشمه- ‏کانال های فاضلاب تمامأ در مواضع خود طی حفاری مشخص شده اند. ‏
طرح کالبدی حقیقی معماری که اعتبار کاوش های باستان شناسی، سر از حجاب خاک بیرون آورده، صفه ‏و محوطه چهارگوشی است به ابعاد 280.210   متر که در جبهه جنوبی آن دیواری قرار دارد به قطر ‏‏5/18 متر، آراسته به 24 ستون با نسبتی مساوی در دو طرف پلکانی هر یک به طول 30 متر که یک ‏مهتابی به درازای 94 متر را در میان گرفته اند. مجموعه پلکان ها و مهتابی به عرض 15/4 متر از ‏دیوار قطور 5/18 متری پیش آمدگی دارند. دیوار غربی و شرقی نیز به قطر 5/18 متر و به ترتیبی ‏متشکل از یک ردیف ستون 48 و 24 تایی است، که به استثنای پنج ستون استوار و پابرجا در بخش ‏شمالی دیوار غربی، بقیه ساقط شده اند.‏
علاوه بر عناصر معماری مزبور، پلکانی در گوشه شمالی و کالبد چشمه و برکه آبی چهار وجهی در ‏عرصه ی فوقانی و نزدیک به قله صفه وجود دارد، که با شواهدی عینی در سده ی هفتم هجری، آب ‏چشمه و برکه، خشکیده و سازه های آبرسانی و فاضلاب را از ادوار کلاسیک و سده های اولیه اسلامی ‏در مواضعی بر جای نهاده است.‏
از آغاز صخره و صفه کنگاور جایگاه مناسبی در غالب طبیعی و آرمانی مکان ها و بنیان های مذهبی و ‏نیایشگاه های فضای باز هخامنشیان محسوب می شده است، زیرا صخره ای شیستی با عارضه ها و ‏نعمت های خدادادی و چشمه های آب شیرین، و جایگاه ها و مواضعی مرتفع برای استقرار اجاق آتش ‏مقدس ‎ ‎‏ بوده تا انجام فرایض مذهبی آسان گردد. بنا به ضرورت در منطقه ماد بزرگ و در حول و ‏حوش استود آنها و دخمه های فراز کوهی و مقدس ماد ها و مغان که دارای سابقه کهن بود، ضرورت ‏ایجاد بنیاد هایی که بر تقدس سرزمین بیافزاید و از نظر سیاسی و اقتصادی در کنار راه های ارتباطی ‏خاور و باختر و قلمروی شاهنشاهی قرار داشته باشد، گویا احساس می شده است.‏
در سلطنت اردشییر اول هخامنشی (465 تا 424 قبل از میلاد) بود که هرودوت در ساتراپ نشین های ‏مغرب شاهنشاهی در آسیای صغیر به سیاحت پرداخت و کتاب تواریخ خود را به رشته ی تحریر در ‏آورد. وی درباره ی کیش ایرانیان می نویسد: ساختن قربانگاه و معبد، در نزد ایشان رسم نیست و اعتقاد ‏به این قبیل چیزها را ناشی از نادانی و حماقت می شمرند. بر خلاف یونانی ها، ایشان معتقد نیستند که ‏خدایان از جنس و ذات بشر اند. در آیین ایشان، زئوس (اهورامزدا) نماد گنبد نیلگون آسمان و سرور ‏داناست. رسم آناه این است که بر بالاترین قله کوهستان رفته و به درگاه خدا نیایش کرده و قربانی می ‏کنند. برای خورشید، ماه، زمین، آتش، آب، باد ها  و سایر هستی های یزدانی و اینها تنها خدایانی هستند ‏که بدون هیکل از همان آغاز، ایرانیان آنها را پرستش کرده و برایشان قربانی کرده اند.‏
پارسها (هخامنشیان) اولیه و مادها بنا بر شواهد باستان شناسی و تاریخ، ار سده ی هشتم قبل از میلاد ‏برای نیایش به نقاط مرتفع می رفته اند. در نزد ایرانیان، قربانی، برات ساده ای بود که با فطیر نان و ‏سبزی و ادعیه و سرود عملی بود. استرابو درباره ی قربانی کردن حیوانات در نزد پارسیان و ماد ها می ‏گوید: قربانی را در هوای آزاد انجام داده و ترجیح می دادند در محلی مرتفع و سکو باشد. فطیر نان و ‏سبزی را در محلی پاک به نام ایزد مورد نظر خود می نهادند و در مقابل آتش به نیایش می پرداختند. وی ‏در کتاب پانزدهم خود نقل می کند که؛ سنگ بنای پرستشگاه بزرگ پارسها در ‏Zela‏ بوسیله کوروش کبیر ‏واقع در ساتراپ نشین های غربی (آسیای صغیر = پونتس) تپه ای دست ساز بود که بر گرد آن حصاری ‏ساده را بالا آورده و پرستندگان برای نیایش و قربانی به بالای آن تپه می رفتند و در بلندای آن مراسم ‏متداول خود  را به جای می آوردند و قربانی فقط با حضور مغ و خواندن سرود و ادعیه میسر می شد.‏
اشکانیان که مجازاً اردشیر دوم را نیای خود معرفی کرده بودند در احیاء گذشته ی هخامنشی و بنیاد معابد ‏ناهید کوشش بسیاری مصروف داشتند. در پاره ای از نقاط خوزستان، شوش و شوشتر امروزی و نواحی ‏بختیاری نشین و نیز گذرگاه های جنوبی کوهستان زاگرس، معابد و پرستش گاه های ایزد آرتمیس و ‏آناهیتای ایرانی و نانای= ننه بابلی را مورد پرستش قرار دادند. آنیتوکوس سوم در سال 187 قبل از ‏میلاد و آنیتوکوس چهارم در سال 164 قبل از میلاد به قصد چپاول این معابد رهسپار شدند ولی هر دو ‏در حوالی اصفهان متحمل شکست از اقوام الیمائی و پارتی شده و ناکام ماندند.‏
معابد دیگری از آرتمیس و نانایا در صفه سر مسجد، مسجد سلیمان و نیز در شامی مال امیر (ایذه) وجود ‏داشتند. اشیایی که از این معابد در حفریات باستان شناسی به دست آمده هم پارتی و هم یونانی اند. با این ‏حال پس از سده ی اول میلادی که پارتیان سلطه ی فرهنگ هلنی را از هم گسستند، پرستشگاه ها و معابد ‏خود را هم با ایزد آناهیتا و هم آتشدان مزین و منور گردانیدند.‏
‏ شواهد معماری و بنای سکوی فوقانی هیچ نوع اثر دیگری را از دوره ساسانی نشان نداده اند مگر، در ‏قله صفه که بخشی از یک کف در حفاری کوتاه مدت مشخص گردیده است، بدون آنکه اثری مشهود روی ‏آن قرار گرفته باشد. ولی تصوراً در اواخر هخامنشی و پس از پارت ها بنای مسقف کوچکی به جای ‏اجاق آتش رسماً به نام معبد آناهیتا بر فراز و روی این کف احداث می گردد، که ساسانیان ان را خراب ‏نموده و یک چهار طاق (آتشگاه) را به جای ان بنا نموده اند و این آتشگاه و چهار طاق دیری نپایید و در ‏‏21 هجری به دیس مسلمانان تخریب شد. ضمن آنکه در این دوره بر سیاق دوره ی پارتیان علاوه بر آتش ‏قله صفه در جهت مقدس و احترام به آناهیتا و چشمه های آب، بنای آن جایگاه معتبری بوده و هرگز تحت ‏تاثیر جلال و شکوه بنیاد های دنیوی واقع نگردیده است. شاهان ساسانی در طول مدت سلطنت خود از ‏زمان پیروز به بعد از این پرستشگاه در راه تبلیغ آرمان و آیین زمانه بهره برده اند. هم ایزد بانوی آناهیتا ‏در این دوره به بالاترین مرتبه ی خود می رسد و هم پرستش آتش آیین شاهنشاهان ساسانی قرار می ‏گیرد.‏
علیرغم سنت و باور ایرانیان باستان که _اعتقاد به وجود معابد نداشتند_ وجود معابدی برای ایزد بانوی ‏آب ها، شگفت به نظر می آید و سنت ساختن معابد احتمالاً از کشور ها و آیین های دیگر گرفته شده است. ‏علاوه بر آن دولتی بودن ساخت این معابد نشانگر آن است که در ابتدا مردم به آن اقبالی نشان نمی داده ‏اند اما بعد ها پرستش ایزدان و قربانی کردن برای آن ها رواج بسیار یافت. از دیگر معبدهای پر رونق ‏زمان اشکانیان ( بدون توجه به زمان پیدایش این معبدها ) می توان معبدهای شیز، بدر نشانده، مسجد ‏سلیمان و استخر را نام برد. طرح اصلی این معبد ها عبارت بود از یک تالار چهارگوش، که از چهار ‏طرف در حسار رواق هایی قرار داشت و پلکانی که در ضخامت دیوار کار گذاشته می شد و به بام تالار ‏منتهی می شد که مذبح و آتشکده در آنجا، در هوای آزاد، قرار داشت. معمولاً در کنار هر معبد بناهای ‏جانبی برای سکونت روحانیون آتشگاه و خادم ها در نظر گرفته می شد. همچنین در این معبد ها اتاق ‏مسدودی وجود داشت که در آن آتش مقدس، بدون شعله، روی خاکستر می افروخت.‏
در زمان ساسانیان در بنای معبدهد تغییراتی داده شد. در معبدهای این دوره تالار مرکزی آتشکده به شکل ‏مربع بود و هر طرف یک در ورودی داشت. بهترین نمونه ای که از این سبک می شناسیم، پرستشگاه ‏آناهیتا در بیشاپور، در کنار کاخ سلطنتی است. در این پرستشگاه طول هر ضلع 14 متر است و گرداگرد ‏تالار 4 دالان وجود دارد که در آن جوی های زیادی ساخته شده است. ورودی پرستشگاه پلکانی طویل ‏است که از طریق آن به درون تالار فرود آمده اند. دیوارهای تالار هم به ارتفاع 14 متر با تخته سنگ ‏های بزرگ، که به وسیله ی نست های اهنی دُم چلچله ای و خرده سنگ به یکدیگر پیوسته اند، ساخته ‏شده است.‏
علاوه بر معبدهایی که در ایران باستان می شناسیم، در سراسر ایران و قلمرو فرهنگی ایرانی به نوعی ‏بناهای ایرانی برمی خوریم که می توان آنها را معبد آناهیتا نامید. این بناها اغلب به قلعه ی دختر ( ‏آناهیتا ) شهرت دارند: قلعه ی دختر خراسان ( میان مشهد و تربت حیدریه، نزدیک رباط سفید و روستای ‏باز )، قلعه ی دختر خنامان ( در نزدیکی خنامان رفسنجان )، قلعه ی دختر شوشتر ( 18 کیلومتری ‏شوشتر )، قلعه ی دختر پارس ( 6 کیلومتری فیروزآباد، میان فیروز آباد و بلوک خواجه )، قلعه ی دختر ‏باکو ( در مرکز باکو ) و …‏
وجود سفالینه های شکسته فراوان در این معبدها و قلعه دختر ها، می تواند حاکی از این باشد که یا از آب ‏مخزن های معبدها برای بهبود بیماری و فراوانی محصول استفاده می کرده اند، یا برای رسیدن به ‏مقصود، مقداری آب به معبد آناهیتا هدیه می شده است. ظاهراً پس از تقدیم آب به معبد، ظرف های آن را ‏می شکسته اند. در برخی معبدها میزان سفال شکسته از دوره های تاریخی گوناگون آن قدر فراوان است ‏که گویی آن ها را در حوالی معبد به عمد پاشیده اند.‏

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

پیدایی ایزد بانو اناهیتا در شمار ایزدان ایرانی رویدادی است که با وجود تثبیت آن در اساطیر زرتشتی ‏تاریخ پیدایی و حتی زمان نامیده شدن و بدین نام مشخص نیست (هینلز، 1383: 422 و 423).‏
آناهیتا در زمان مادها:‏
ظاهراً ماد ها نخستین ایرانیان اند، که به عنصر تشکیل دهنده ی آناهیتا امکان رشد داده اند و برداشت ‏ایرانیان از ایزد آب ها هویتی رسمی بخشیده اند. در میان اشیاء مفرقی لرستان از 800 تا 700 پیش از ‏میلاد نشانه هایی از آناهیتا به چشم می خورد‎.‎‏ این اشیاء بیشتر در هرسین، خرم آباد و الشتر به دست ‏آمده است. شباهت الشتر به عشتار ( اشتار/ اشتر ) جالب توجه است. کناره ی برخی بشقاب های آیینی ‏را که با شکل ماهی و درخت انار ( دو مظهر آب و فراوانی ) تزیین شده اند و همچنین ظرفی مفرغی ‏را از آن ِ موزه ی لوور، که به گمان دارای تصویر اهورامزدا است، موید فرضیه خود می داند.‏

آناهیتا در زمان هخامنشیان:‏
با سنگ نبشته اردشیر دوم هخامنشی ( 404 – 359 پیش از میلاد ) در همدان آناهیتا رسماً در یک سند ‏مکتوب ایرانی وارد میدان می شود. اردشیر اعلام می کند که به خواست اهورامزدا، آناهیتا و میترا ‏کاخش را ساخته است و از اینان می خواهد که او را از بلا ها و آسیب ها در امان بدارند. در زمان ‏هخامنشیان نام های آناهیتا و میترا برای نخستین بار به میان آمد‎.‎‏ به فرمان اردشیر مجسمه ی آناهیتا در ‏شوش و همدان و دیگر مراکز بزرگ شاهنشاهی نصب گردید. گیرشمن معتقد است که نصب مجسمه ی ‏آناهیتا در بلخ، سارد و دمشق بایستی منظور پدید آوردن یک آیین مشترک میان قوم های گوناگون ‏شاهنشاهی صورت گرفته باشد.‏
هروت یادآوری می کند، ایرانیان پروایی از آموختن ندارند. احتمالاً اردشیر به منظور برابر ساختن ‏ایرانیان با یونانیان که تمثال ایزدان خود را نمایش می دادند و با هدف متوجه ساختن همه ی ایرانیان و ‏مردم بیگانه زیر فرمان خود به ایزد ایرانی، دست به چنین اقدامی زده است. اما این اقدام اردشیر برای ‏ترویج ایرانی مآبی نیز شد. چون یونانی ها با چشم و ذهنیت خود به آناهیتا می نگریستند و خود را با ‏اَرتـَمیس خود رو در رو می یافتند و اناهیتا را ارتمیس ایرانی می خواندند.‏
از گزارش های پراکنده چنین بر می آید که معبدهای آناهیتا از ثروت زیادی برخوردار بوده اند. ‏معبدهای بزرگی مانند معبد همدان و کنگاور یا نهاوند، علاوه بر هدیه هایی که نثارشان می شد، دارای ‏زمین و دهکده هایی ( موقوفه ) نیز بودند و احتمالاً برده ها برای تغذیه ی روحانیون و خادم های معبد ‏دراین زمین ها کشت و ورز می کردند. با این که ثروت و پوشش های زرین این معبدها در زمان خود ‏اسکندر به غارت رفت، به گزارش پولیبیوس در زمان سلوکیه نیز دستبرد ها ادامه داشت، تا سرانجام ‏آنتیخوس، مقتدرترین فرمانروای سلوکیه، در زمان اردوان اول، بقیه ثروت معبد آناهیتای همدان را ‏غارت کرد. پولیبیوس میزان این غنیمت را 4000 تالنت گزارش کرده است. در آخرین سنگ نبشته ی ‏هخامنشیان از اردشیر سوم در تخت جمشید، آناهیتا از قلم دربار هخامنشیان می افتد. در این سنگ ‏نبشته اردشیر سوم از اهورامزدا و میترل، در مقام یک بغ ( خدا ) می خواهد که او را بپایند.‏

آناهیتا در زمان اشکانیان:‏
در زمان اشکانیان اناهیتا و میترا به اوج قدرت رسمی می رسند و با اهورامزدا تشکیل یک مثلث را ‏می دهند. مهبد آناهیتا در کنگاور و رخنه ی تاریخ میترا در سال 66 به مغرب زمین، که سده های ‏زیادی چهره ی مذهبی اروپا را تحت الشعاع قرار داد، از نتیجه ی این قدرت است.‏
اینک آناهیتا در مقام ایزد آب و باروری رونق و جایگاهی بی سابقه دارد و به گمان حتی پرستش او ‏مقدم می گردد. از نقش سکه هایی که از سده ی اول میلادی در همدان ( پایتخت تابستانی اشکانیان ) به ‏دست آمده اند، چنین بر می آید که از نخستین سده ی پیش از میلاد، این ایزد بانو برای اشکانیان برترین ‏مقام را داشته است. در زمان هخامنشیان نیز این شهر از معبد آناهیتا برخوردار بود و دوشیزگانی که ‏در این معبد خدمت می کردند، باید تا پایان زندگی دوشیزه می ماندند. هیچ سندی به اندازه ی سکه های ‏همدان حکایت از نقش اناهیتا برای اشکانیان ندارد و هیچ مدرکی گواه وجود و حضور آیین زرتشت در ‏این زمان نیست.‏
آناهیتا با تاج معروف خود در سکه های اُرُد اول به چشم می خورد. این سکه ها شباهت زیادی به سکه ‏های دِمِتریوس یونانی در بلخ دارد. معبد اناهیتا در کنگاور گواهی است بر این که اشکانیان و ایرانیان ‏از فرهنگ سلوکی – یونانی ضربه ندیدند، بلکه با هضم ان در درون خود نیروی بیشتری گرفتند. از ‏نشانه های کوشش سلوکیه برای هلنیزه کردن ایران برابر انگاشتن آناهیتا با افرودیت و آتنه است. ‏مجسمه های چندی که از الهه های یونانی در نقاط گوناگون ایران به دست آمده اند، نماینده ی این ‏کوشش است. از ان میان مجسمه ی نیمه عریان یک الهه که در کوه های بختیاری به دست آمده است و ‏در موزه ی ایران باستان نگهداری می شود. البته در این کوشش نیز آناهیتا پیروز شد و کوشش یونانیان ‏به قول بویس، به غنای فرهنگ آناهیتایی افزود.‏
تمام معابد ایرانی در این دوره به آناهیتا هدیه شده اند. از آن میان معبد شیز که با جمع مغانش یکی از ‏مرکز های بزرگ مذهبی بود. بنای معبد شیز که منسوب به مادهاست، اگر از زمان مادها از آن ِ آناهیتا ‏نبوده باشد، اختصاص آن به آناهیتا در زمان اشکانیان نقش تعیین کننده ای دارد.‏
در زمان اشکانیان ساختن تندیس های کوچک آناهیتا، که اغلب برهنه و در حال نگهداشتن پستان های ‏خود است یا به پهلو دراز کشیده است معمول می شود. با توجه به هزاران مجسمه ای که تاکنون به ‏دست آمده است، می توان به این نتیجه رسید که آناهیتا از توجه توده های وسیع مردم برخوردار بوده ‏است. ظاهراً یکی از مرکزهای بزرگ تولید و صدور مجسمه های آناهیتا خوزستان و حوزه ی بین ‏النهرین، موطن عشتار یا ننه، بوده است.‏
آخرین گزارشی که از اناهیتا در این دوره داریم مربوط به سال 224 یا 226 میلادی است. در این سال ‏ها اردوان پنجم، پس از غلبه بر ماکرینوس، امپراتور روم و پایان دادن به کوشش های 250 ساله ی ‏رومیان در به تابعیت کشاندن ایران، به دست اردشیر بابکان، موسس سلسله ی ساسانی، به قتل رسید و ‏اردشیر سر اردوان پنجم را در معبد اناهیتای استخر آویخت؛ در واقع درست 473 سال پس از تاج ‏گزاری تیرداد موسس اشکانیان در معبد آناهیتای شهر ارشک. به این ترتیب حکومت بلند ترین سلسله ی ‏ایرانی در معبد آناهیتا آغاز می شود و در همان جا به انجام می رسد.از این پس آناهیتا با تصویر جا ‏افتاده و نهایی خود وارد عصر ساسانیان می شود.‏
آناهیتا در زمان ساسانیان:‏
آناهیتا در زمان ساسانیان نیز، مانند روزگار دو سلسله ی پیشین، پس از اورمزد، ایزدی نیرومند است. ‏اینک آیین آناهیتایی، پیوند خورده به بدنه ی آیین زرتشت، که ظاهراً دین رسمی و ستون فقرات کشور ‏است.، اندام می گیرد و اعتباری رسمس می یابد. ساسانیان کار خود را از معبد آناهیتای استخر، که ‏تولیت آن را بر عهده داشتند، آغاز کردند و هم به صورت نوشته و هم با پیکر کنده تصویر بهتر و روشن ‏تری از آناهیتا بر جای گذاشتند. حالاست که  در یشت 5 اوستا می بینیم که آناهیتا دختر خوان بسیار ‏برومندی است، راست بالا و … .‏
نخستین سندهای مکتوب ساسانیان  درباره ی آناهیتا از شاپور، دومین شاه ساسانی، و از کـَرتیر، ‏بزرگترین مرد سیاسی مذهبی سلسله ی ساسانیان، در کلبه ی زرتشت است. در سنگ نبشته ی شاپور به ‏یکی از همسران شاه ‏ با نام آتور آناهیت و معبدی به همین نام که به افتخار او بنا شده است اشاره می ‏شود. کرتیر در سنگ نبشته ی خود در کعبه ی زرتشت، که پس از قتل مانی و رفرم سیاسی – مذهبی ‏بزرگ نگاشته شده است، از این پس و به خود می بالد که شاه ( بهرام دوم ) تولیت آتشکده آناهید اردشیر ‏و آناهید بانوی استخر را به او سپرده است.(رجبی)‏

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

در اوستا امرداد همراه و یا همواره ی خرداد است و این دو که مینوی رسایی و بی مرگی هستند، ‏چنانکه دار مستتر به خوبی نموده است، از جانوران و گیاهان، پتیاره ی بیماری و مرگ را دور می ‏رانند، خویشکاری آنها سبب شده که آن دو به صورت پشتیبان و نگه دارنده ی آب و گیاهان در آیند و ‏بر ضد تمامی اشکال مرگ و ویرانی بستیزند و شادی و خوشنودی دام های زنده را بیافزایند. بعد ها ‏آنها به صورت مینوانی در آمده اند که سراسر آفرینش را زنده نگه داشته، نان و خورشت روزانه ی ‏مردم را ارزانی می دارند. به عنوان پاسدار و پشتیبان آب ها و گیاهان آنان با آناهید زن ایزد آب ها ‏وابستگی پیدا کرده اند و در واقع گاهی این هر سه یکجا پرستش و نیایش شده اند (بنونیسیت، 1350: ‏‏59 و 60). یشت هشتم در بزرگداشت ایزد تیشتر سروده شده است. این ایزد در عین اینکه یک ستاره ‏است، اسبی با شکوه، موجودی ساکن آب ها و خدای بارانزا نیز است که در جریان ستیزه های افسانه ‏ای بر ضد اختران و دیوان و پریان می جنگد (بنونیسیت، 1350: 59 و 60).‏

آپام نپات ‎ ‎‏ بغ آریایی آب هاست که آیین او به زمان هند و ایرانی می رسد.نام او به همین گونه در ‏هندی باستان نیز آمده است و یکی از باستانی ترین سرود های ودایی در ستایش او سروده شده است. به ‏نظر می رسد این این ایزد معادل هند و ایرانی ‏Neptunus ‎‏ رومی و ‏Poseidon‏ یونانی است که در ‏روزگار کهن اهورایی بس والا و پرحشمت همانند  ‏Varuna‏ و اهورامزدا و مهر بوده است ولی شگفت ‏است که در نامه ی اوستا جز در چند مورد پراکنده از او یادی نشده است و قراینی در دست است که در ‏دوره های بعدی آناهید بانوی آب ها که آیین او با برخی خصوصیات نیایشی الهه ی سامی و ایلامی ‏آمیخته بود، در ایران جای آپام نپات را گرفته است. با این همه ستایش آپام نپات همچنان در ایران دوام ‏داشته و در بیرون از مرز های ایران نیز گسترش یافته است (بنونیسیت، 1350: 60).‏
ننه ‎ ‎نام سامی مام ایزد بزرگ ‏‎(Magna Mater)‎‏ است که در روزگار باستان آیینش از کرانه ی ‏مدیترانه تا سواحل دجله و فرات و در دره ی سند و مرزهای خاوری ایران بزرگ گسترده بود و با نام ‏های ارتمیس،اردوی، ناهید، ایشتر وننی در میان ایرانیان، یونانیان، بابلی ها، سودی ها و مردمان آسیای ‏صغیر پرستیده می شد. ستایش ننی پیشینه ی درازی دارد و او شاید یک زمان الهه ی شعر ‎ ‎‏ در جنوب ‏بابل بوده است که از دیرباز با ایشتر یکسان انگاشته شده بود و علاوه بر بین النهرین در ایلام و ایران ‏نیز ستایش می شد. آیین ننی در هزاره ی دوم پیش از میلاد در شوش رواج داشت و معبد او در آن ‏شهر تا زمان اسکندر بر پا بوده است. در ایران از دیرباز مراسم نیایش ننی با آناهید در آمیخته و آیین ‏این دو زن ایزد نه تنها در باختر ایران بلکه در مرز های خاوری کشور بیز رواج داشت (بنونیسیت، ‏‏1350: 149). یافته های باستانی هرسین کرمانشاه و اشتر و نورآباد و کوه دشت و دو سرخ که زمان ‏آن به هزاره ی اول پیش از میلاد و از آن شمار سنجاق های مفرغی و سر سنجاق هایی به هیأت سر ‏مادر خدای مورد نیایش آسیای کوچک تا شوش گویای آن است که پیش از پیدایش آناهیتا ایزد بانویی به ‏نام کریشه ‎ ‎‏ مورد نیایش بوده و این ایزد بانوی پیش آریایی با عنوان ‏NaNai‏ تا دوران پارت ها مورد ‏نیایش و ننی ایزد بانوی بزرگی است که نیایش او در روزگار باستان از کناره های مدیترانه تا میان ‏رودان و مرزهای شرقی ایران و دره ی سند با نام های آناهید، ایشتر و ننی در میان یونانیان، ایرانیان، ‏بابلیان و مردمان آسیای کوچک نیایش می شده و شاید نیایش این خدابانو پیشینه اش به هزاره ی دوم ‏پیش از میلاد و یا دوره ی پیش آریایی باز می گردد. در تیر یشت نژاد تیشتر از اپام نپات است. گویی ‏در گذر زمان این خدای پیش آریایی نخست تحت تأثیر مهر قرار می گیرد و در این دوره است که ‏اردوسیور آناهیتا ایزدبانوی آب ها جای اپام نپات را می گیرد. اَفزون بر خدایان و خدابانوان ذکر شده ‏خدایان دیگری نیز وجود دارد که در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده اند. مانند اردی وخشه، ‏ایزد بانوی آب در شرق ایران که جز نام او چیز دیگری از وی نمی دانیم (هینلز، 1383: 422 و ‏‏423).‏‎ ‎آپم نپات به معنای ناف یا زاده ی آب است. در اوستا نام ایزدی است که مأمور آب هاست و ‏سابقه ی آن به دوران آریا می رسد. در سراسر اوستا با صفات شیرور، تیزاسب، سرور، مورد ستایش ‏قرار گرفته و در نوشته های پهلوی برز نام او شده است.به صورت برز ایزد یا بزج ایزد آورده شده ‏است (سرخوش کرتیس، 1385: 427). نام او در اوستا به معنای فرزند آب هاست. این اوست که آب ‏ها را بخش می کند، او نیرومند و بلند قامت است و دارای اسب تندرو است. او مانند هرمزد لقب اهورا ‏‏(سرور) را دارد و مانند امشاسپندان درخشان است (بهار پژوهشی در اساطیر ایران، 1378: 81).‏
بنا بر روایات ایرانی کهن، در آغاز آفرینش، هنگامی که اهریمن بر آسمان و زمین تاخت بوم و بر ‏خشک و بی آب بود و نشانی از دریاها دیده نمی شد. آن گاه تیشتر فرشته ی پر شکوه باران آور ابر را ‏هنگام غروب در باختر زمین پدید آورد و آن را به نیروی باد در آسمان روان کرد و سی شبانه روز ‏باران ببارانید. هر سرشک آن باران به بزرگی تشت آبی بود که بر کشند و فرو ریزند. همه ی زمین را ‏به بلندی بالای مردی آب باستاد، پس بادها به جنبش در آمدند و همه ی آن آب ها را به کرانه ی زمین ‏براندند و اقیانوس ها، که فراخکرد نام دارند پدید آمدند. این باران آوری تیشتر همه ساله تکرار می شود ‏و زندگی گیاهان، جانوران و مردمان وابسته به اوست (بهار،از اسطوره تا تاریخ، 1386: 533). بر ‏روی قدیمی ترین سنگ نقش برجسته ی ایرانی، ایزد کوهستان ها نقش شده که در واقع آب آور است. ‏این ایزد بر روی صندلی که از مار است نشسته، از جلوی او آب عظیمی بلند می شود تا آسمان که ‏نیمی از آن از سر ایزد پشت سر او می رود و نیمه دیگر به سمت درباری ها و مقابل او.پنی ریشه ‏خدای کوهستان است و این آب آوری ها با اوست.پنی ریشه خدای آب بین النهرین است که اسم عیلامی ‏اش این است (بهار، از اسطوره تا تاریخ، 1386: 544 و 546).‏
تعداد خدایان، فرشتگان و الهه های آب فزون تر از این است که ذکرش در ایجا رفت، اما ما چیزی در ‏مورد همه ی آنها نمی دانیم و ناگزیر به سکوت در مورد آنها هستیم. نکته ی جالبی که اینجا وجود دارد ‏مرگ و زندگی آنها در اعصار مختلف است، با مرگ و کمرنگ شدن تدریجی اپام نپات، تیشتر زاده می ‏شود و با مرگ او آناهیتا زاده می شود و آب هب همواره نگهبانی برای خود می یافته است و مردم نیز ‏همواره الهه ای را برای آب ها بر می شمرده اند تا حس پرستش خود را راضی کرده باشند!‏

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

نیایش آناهیتا

‏«ای اَرِدوسیواناهیتای اشون! بشود که در پی دادخواهی به فریادرسی، این چنین بهتر ستوده خواهی ‏شد»‏
میان ایزدان ایرانی و یونانی فرق بسیار است. ایزدان یونانی مانند انسان ها بودند و در بسیاری از ‏اوقات از انجام بسیاری از کارها ناتوان، شاید به همین دلیل است که پرستش آنها نیز با سردی مردمان ‏همراه بوده است. اما در ایران، ایزدان یاور نیکان و دشمن دَدان بوده اند، آناهیتا نیز ایزد بانویی بوده ‏است که کمک اصلی را به مردمان عادی می داده است. شاید از این رو بسیار مورد ستایش واقع شده و ‏به محبوب ترین ایزد ایرانی بدل شده است. مردم برای او نذر و قربانی می کردند و از او کمک می ‏طلبیدند که شرح آن در آبان یشت نیز آمده است. از اردشیر تا ضحاک و حتی عوام از او یاری می ‏جستند.‏
بسیاری از شهریاران و قهرمانان اسطوره ای چون هوشنگ برفراز کوه کوکریه جمشید بر فراز همین ‏کوه، فریدون درورنه، گرشاسب نریمان بر روی دریا، کی کاووس بر فراز کوه ارزیفیه، کی خسرو در ‏دریاچه ی چی چست، آناهیتا را قربانی می دهند و توس او را در یشت 5 نیایش و کشتی بانی که از ‏جانب فریدون به کرکس تبدیل شده است با نیایش ناهید نجات می یابد (هینلز، 1383: 423). ‏
در آبان یشت نیز چنین آمده است: هوشنگ پیشدادی برای او در بالای هرا صد اسب، هزار گاو، ده ‏هزار گوسفند قربانی می کند و از او می خواهد تا بزرگترین شهریار همه ی کشور ها شود و بر همه ‏ی دیوان و مردمان بر همه ی جادوان و پریان و بر همه ی کوَی ها و کـــَرپن های ستمکار چیره ‏شود.جمشید دارنده ی گله و رمه ی خوب برای او در بالای کوه هکر قربانی می کند تا بزرگترین ‏شهریار همه ی کشور ها شود و بر همه ی بر همه ی دیوان و مردمان بر همه ی جادوان و پریان و بر ‏همه ی کوَی ها و کـــَرپن های ستمکار چیره شود و دیوان را هم از دارایی و سود و هم از فراوانی و ‏گله و هم از خشنودی و سرافرازی بی بهره کند. هوشنگ و جم هر دو کامیاب می شوند. اژی دهاک ‏سه پوزه قربانی می کند و می خواهد تا هفت کشور را از مردمان تهی کند اما کامیاب نمی شود. ‏فریدون قربانی می کند تا بر اژی دهاک سه پوزه، سه کله، شش چشم، هزار چستی و چالاک، که دیو ‏دروغ بسیار نیرومند و آسیب رساننده به مردمان است و زورمند ترین دروغی است که اهریمن برای ‏ستیزه با جهان و تباهی آن آفریده، چیره شود و هر دو همسرش شهربانو و ارنواز را برباید. آناهیتا او ‏را کامیاب می کند. گرشاسب نریمان رو به روی دریاچه ی پیشینه قربانی می کند تا به گــَندَرِوَی زرین ‏پاشنه در کنار دریای پرخیزاب فراخکرت چیره شود و بر این زمین پهناور گرد و بیکران به تاخت به ‏خانه ی استوار دروغ پرست برسد. او را افراسیاب تورانی نا به کار در هنگ زیرزمینی قربانی می ‏کنند تا به آن فر شناور در میان دریای فراخکرت دست یابد اما کامیاب نمی شود. کی کاووس قربانی می ‏کند تا بر همه ی دیوان و مردمان بر همه ی جادوان و پریان و بر همه ی کوَی ها و کـــَرپن های ‏ستمکار چیره شود. آناهیتا را توس، یـَل جنگاور بر پشت اسب ستایش می کند.نیرو برای اسب ها و ‏تندرستی برای خویش می خواهد تا بتواند دشمنان را از دور ببیند و هماوردان کینه ور را یک کوب از ‏پای فکند و می خواهد تا سرزمین های تورانی را براندازد. سران دلیر خاندان ویسر بر فراز گنگ بلند ‏قربانی می کنند تا بر توس پیروز شوند و سرزمین های آریایی را براندازند اما کامیاب نمی شوند. ‏پااوروَه کشتیران کاردان هنگامی که فریدون او را مانند یک کرکس در هوا به پرواز واداشت سه شبانه ‏روز در پی خانمان خویش در پرواز بود و نمی توانست فرود آید در انجام شب سوم آناهیتا را بانگ بر ‏می دارد و پناه می جوید و نذری می کند و کامیاب می شود. اوراجاماسپ با دیدن لشگر دیویسنان دروغ ‏پرست از دور که با آرایش جنگی می آید قربانی می کند تا مانند همه ی آریایی های دیگر از یک ‏پیروزی بزرگ برخوردار شود و کامیاب می شود و‎ ‎اردشیر به قدری آتــُس سارا را دوست داشت که ‏حتی وقتی که مرض جذام در این اوان در ایران منتشر و این زن سخت مبتلای این مرض گردید او را ‏از خود دور نکرد و همواره در معبد ژونُن در مقابل هیکل این رب النوع به زانو در آمده و برای ‏سلامتی زن خود دعا می کرد. وُلات و دوستان شاه برای این زن به قدری هدایا فرستادند که فضای بین ‏قصر و معبد که از حیث و وسعت به 2900 ذرع می رسد پر از سیم و زر و اسب ها بود ( پیرنیا، ‏‏1385: 908).‏
‎   ‎‏ مثال های بسیاری از این دست.‏
اما علاوه بر قربانی هایی که برای استمداد به آناهیتا پیشکش می شد در گفتگوی میان آناهیتا و زرتشت، ‏هنگامی که زرتشت از آناهیتا می پرسد با کدام ستایش او را بــِستاید؟ آناهیتا به او پاسخ می دهد از ‏هنگام سر زدن خورشید تا گاه فرو رفتن خورشید از این زَورمن تو توانی نوشید و آتربانان دین آگاه و ‏خردمندان آزموده و تن منثره.‏
زرتشت آناهیتا را در آریاویچ، در کرانه ی رود وَنگوهی دایتیا، به سخن رسا می ستاید و از او می ‏خواهد تا بتواند کی گشتاسب پسر لهراسب را بر آن دارد که هماره دینی بیاندیشد، دینی سخن گوید و ‏دینی رفتار کند. آناهیتا او را کامیاب مب کند.سپس در بندهای 130 و 131 نیایش می شود و از او ‏ارجمندی، شهریاریف سرزمین پر نعمت و پیروزی بر دشمن طلب می شود.آناهیتا ایزد بانویی برای ‏مردم عادی و برای شهریاران بوده است، نذرهایی که به او اعطا می شده است قدرت او را در انجام ‏امور بالا می برده است.‏
او به فرمان اورفرد باران و برف و تگرگ را از فراز ابرهای آسمان فرو می باراند. نطفه ی مردان ‏را پاک می کند و زهدان زنان را برای زایش آماده می سازد (آموزگار، 1380 : 22).‏
اوست که زایمان همه ی زنان را آسان می کند و به زنان باردار به هنگام نیاز شیر می دهد. او اَشــَوَنی ‏است، جان افزا که فزاینده ی گله و رمه است و فزاینده ی گیتی و دارایی و کشور (رجبی، 1380: ‏‏145).‏
در اوستا ضدِ قهرمان ها و قهرمانان به یکسان آناهیتا را می ستایند،به درگاه او دعا می کنند و قربانیانی ‏به حضورش تقدیم می دارند. اهمیت منزلت این ایزد بانو را به بهترین وجه می توان در کشاکش میان ‏خیر و شر و رویارویی میان پادشاهان ایران و فرمانروایان توران، یعنی منطقه شمال شرقی ایران ‏مشاهده کرد (سرخوش کرتیس، 1385: 123). به احتمال زیاد آیین پرستش آناهید زیر تاثیر پرستش ‏ایشتر قرار داشته است. ناهید و مهر دو ایزدی هستند که از دوره ی دوم شاهنشاهی ِ هخامنشیان قدرتی ‏روز افزون می یابند و مظهر نیروهای سه گانه ی روحانی، ارنشتاری و تولید می گردند ‏.‏
جالب است بدانیم نیایش آناهیتا _ همان گونه که نیایش مهر به روم رفته بود_ نیز به انجا راه پیدا کرد. ‏دین الهه ی فریجی ‎ ‎‏ نخستسن دین شرقی رواج یافته در روم بوده است. ایتس و سیبل ‏ ‏ هم در این ‏زمان بوده اند و آداب خاصی را در رم پدید آورده بود. دو حدود اوایل مسیحیت، ستایش الهه ایتس با ‏پرستش سامی ها و ایرانیان در هم آمیخت به گونه ای که با آناهیتا یگانگی داشت. آناهید و مهر بر ایتس ‏و مهر اثر می گذارند (بهار، از ارسطو تا تاریخ، 1386: 590 تا 594).‏
اما سوال دیگری در این بحث_ در مورد ستایش ایزدانی مانند آناهیتا_ پیش می آید و آن این است که ‏چرا مردم به جای قربانی دادن به اهورامزدا، برای او قربانی می کرده اند؟ هینلز اینگونه پاسخ می ‏دهد: اگر آیین زرتشتی را آیین معتقد به خدایان متعدد و چند خدایی بدانیم و ایزدان را چون شخصیت ‏های اساطیر یونان، در مجموعه خدایان قرار دهیم دست کم در مورد آیین زرتشتی متأخر به خطا رفته ‏ایم. زرتشتیان بر این اعتقاد اند که اورمزد آنقدر والاست که انسان نباید با توبه ها و فدیه ها و ‏دادخواهی های خود خاطر او را بیازارد و به جای اورمزدف مردم پاسدار خاص خویش را بر می ‏گزینند (هینلز، 1383: 140).‏


 

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

خاستگاه آناهیتا

خاستگاه :‏
امکان بابلی بودن آناهید به وسیله ی قراین گوناگونی تأیید می شود. از همدان و شوش سنگ نوشته هایی ‏از اردشیر هخامنشی به دست آمده است که در آنها برای نخستین بار از آناهید نام برده شده است. همچنین ‏پیکره هایی شبیه آناهید در شوش یافت شده است، بعلاوه واژه اوستایی آناهیتا ‏  (بی آلایش) نه با نام ‏آنائیتیس ‏ ‏ و نه با آناهید ‏ پهلوی که هر دو بر خلاف واژه اوستایی دارای مصوت کشیده ‏‎(I)‎‏ هستند ‏مطابقت نمی کند. به احتمال زیاد نام باستانی زن ایزد اردوی ‎ ‎‏ بوده و آناهیتا را بعداً به آن افزوده اند. ‏بدین ترتیب می توان به این نتیجه رسید که تاریخ یرایش آبان یشت پیش از سده ی چهارم بعد از میلاد ‏مسیح نمی تواند باشد و مشکل است که که کسی بتواند در کنار گسترش مزدا پرستی، پیشرفت وسیع آیین ‏آنائیتیس را توجیه کند. در هم آمیختگی مذاهب هِلنی آناهید با آرتمیس ‎ ‎‏ همانند گشته و این دو زن ایزد از ‏سده ی اول میلادی در کشور لیدی یکسان شناخته شده بودند. در ایالات مختلف آناهید با مادر ایزد، با ‏آفرودیت و ننی یکی شورده شده و با مراسم کامرانی های همگانی آسیای صغیر ارتباط پیدا کرده ‏است.علاوه بر این ها، اشارات مربوط به دسته گردانی ها که طی آن نگاره ی آناهید حمل می شد، نماز و ‏نیایشی که به هنگام جشنواره ساکایا در بابل به او تقدیم می شد خصوصیاتی هستند که همه از شخصیت ‏غیر مزدایی آناهید حکایت می کنند (بنونیسیت، 1350: 55 و 56).‏
عده ای برای اثبات ایرانی نبودن آناهید، وجود معابد آن را دلیل می آورند. در واقع بین این روایت که ‏ایرانیان پرستشگاه نداشته اند و گفتار داریوش که مینازد                                                                                                                                                                                                                     ‏پرستشگاه هایی را گئوماتای مغ ویران کرده بود او دوباره ساخته است مغایرتی به چشم میخورد. لیکن ‏هرگاه این حقیقت را به یاد بیاوریم که میان گونه های سنتی و رسمی آیین و ستایش و گونه های میانه ی ‏آن فرقی بوده است، این مغایرت منتفی می شود. امروز می دانیم که در آیین هند و اروپایی نه پرستشگاه ‏وجود داشته است و نه تندیس و پیکره ی خدایان. باید در نظر داشت هرگاه داشتن پرستشگاه ها و پیکره  ‏ها در آیین سنتی روا نبود در برابر برافراشتن معابد و تندیس ها از دیرباز در مذهب عامه ی مردم ایران ‏پذیرفته و رایج شده بود ( بنونیسیت، 1350 : 39 و 40). اعتقاد نی برگ بر این است که اصلیت آناهیتا ‏ایرانی است.‏
بر خلاف نظر بسیاری از ایران شناسان که درباره ی اصل سامی و انیرانی آناهیتا اصرار ورزیده اند ‏همچنانکه نی برگ باز نموده، آناهید زن ایزدی ایرانی است که اصل و چهر آریایی دارد و تنها در زمان ‏های بعدی و به هنگام هم آمیغی آیین ها در زمان بعد هخامنشی است که او را با دیگر زن ایزدان بین ‏النهرین و آسیای صغیر و یونان یکسان انگاشته و رسم های مذهبی آنان با یکدیگر درآمیخته اند ‏‏(بنونیسیت، 1350: 134 و 135).‏
از مجموع منبع ها در پیوند با آیین زرتشت چنین بر می آید که باور به این ایزد را باید یکی از کهن ‏ترین و پر اهمیت ترین باورهای ایرانیان باستان به شمار آورد. هیچ ایزدی در اوستا و آیین زرتشت تا ‏اندازه ی آناهیتا با گرمی و دلبستگی یاد نمی شود، از این روی غیر ایرانی بودن این ایزد غیر ممکن ‏است. تاریخ هم گواه این است که ایرانیان هرگز به پدیده های غیر خودی مهر چندانی نداشته و هرگز از ‏آن پاسداری نکرده اند (رجبی، 1380: 345). به سبب نقش و اهمیت آب ایزدان آب و الهه های آب و ‏باروری از آن حوزه ی خاصی نیستند و قلمرویی تقریباً جهانی دارند .متن ها در هر قلمرویی اندام و ‏اخلاقی برابر با خواست آفریدگان خود دارند. با توجه به اینکه در ریگ ودا اشاره ای با آناهیتا نشده است ‏و با توجه به وجود انواع الهه ها و رب النوع های مربوط به آب در منطقه _ اگر هم بخش های تشکیل ‏دهنده ی نام آناهیتای ایرانی است_ خود این ایزد بانو را شخصیتی بومی و غیر آریایی و حاصل مستقیم ‏خلاقیت مذهبی و اندیشه ی ایرانی ندانسته است و نیاز به آب در فلات ایران و وجود ایشتر (خدای آب) ‏در گوشه ی جنوب غربی.‏
همچنین مصنوعی (توصیفی) بودن نام آناهیتا به این احتمال قوت بخشیده است. به این گمان ها هنگامی ‏می توان اعتبار داد که مساله ی کوچ آریایی ها به ایران به اثبات می رسید. آگر هم تاکنون قدیم بودن ‏اریایی ها در ایران به اثبات نرسیده است، مساله کوچ انها نیز معلق است. درخشانی موفق به اثبات ‏حضور آریاییان تا نیمه های هزاره ی سوم قبل از میلاد در ایران شده است.توجه داشته باشیم که غیر ‏ایرانی بودن آناهیتا متفاوت است از هویت نژاد، و در اینجا ایراد ما به نژاد مردمی بود که احتمالاً آناهیتا ‏را از دیگران گرفته اند!‏
نیبرگ ‏ آناهیتا را یکی از خدایان تورانی می داند که در جنگ های خود از او یاری می خواهند و با تکیه ‏به بند های 88، 90 و 132 از یشت 5 معتقد است که اناهیتا خدای ستارگان نیز پنداشته می شده است و ‏قطعاً در مقام کهکشان، یک  سیحون آسمانی بوده است. او یشت 5 را که ویژه آناهیتاست، سنکریتیسم ‏‏(تالیف و تقریب آراء) روشنی می داند ار افسانه ها و اساطیر حوزه های گوناگون و می گوید، بر خلاف ‏آنچه اغلب پنداشته می شود، همه ی نام های پهلوانانی که در آبان یشت آمده اند، متعلق به شرق ایران اند ‏و هیچ کدام از اینان با غرب ایران کاری ندارند. بیشتر افسانه ها در اطراف رود رها (سیحون) روی می ‏دهند. از این رو نیبرگ آناهیتا را الهه ی سیحون می خواند ‏. به گمان او ‏ احتمالاً مطرح شدن ‏پوروچیستا، دختر زرتشت، در یسنا 53 ‏ ‏ حکایت از نیاز به آفرینش یک ایزد بانوی باروری می کند، و ‏نشان می دهد که انجمن نو ایرانیان نشانی از مادر سالاری دارد. گَیگـِـر ‏ نیز اردویسور را، بی تردید، ‏همان سیحون، سیراب کننده ی خاستگاه آریاییان، می داند. لومل ‎ ‎معتقد به غیر زرتشتی بودن آناهیتا ‏است، اما درباره ی راه ورود این ایزد به آیین زرتشت، ناگزیر از گمانه زنی است: اگر آناهیتا بر گرفته ‏از باور های مردمی ایران باشد، چرا بر خلاف میترا هوما و اَپَم نپات که با آبشخوری هند و ایرانی وارد ‏آیین زرتشت شده اند و هریک همگن آریایی خاص خود را در دین ودایی دارند، در اینجا جای آناهیتا ‏خالی است. آیا آناهیتا از دین همسایه ای غیر آریایی برگرفته نشده است؟ آناهیتا علاوه بر همسانی با ‏آَرتمیس و آتِنِه، با آفرودیت و عشتار نیز همگن است. این همگونی با نام ناهید که به ونوس اطلاق می ‏شود، تأیید می شود. صفت هایی که امروزه از آناهیتا در دست داریم، نمی توانند برای یافتن مبدأ آناهیتا ‏تعیین کننده باشند. زیرا در گشت و گذار تاریخی آناهیتا، بسیاری از خِصال خدایان همگن به او داده شده ‏است. پیوند میان آنائیتیس یونانی با ایزد بانوی آب و باروری ایران، حاصل همین برخورد های فرهنگی ‏است ‎.‎‏ اگر وجود آناهیتا در میان خدایان مادی در غرب ایران، که گیرشمن ‏ مطرح می کند به اثبات ‏برسد، آنگاه به همان نسبتی که نظر نیبرگ مبنی بر تورانی بودن آناهیتا کم اعتبار می شود، احتمال ‏اصلیت بومی (غیر آریایی) بودن آناهیتا قوت بیشتری می گیرد، که در این صورت صفحات غربی و ‏جنوب غربی فلات ایران مورد نظر است. البته کشف پیکرک های گِلی آناهیتا در کوی کریکلان قلعه، ‏زارتپه، و رَخشا در بخارای غربی، تالی برزو، در 6 کیلومتری جنوب سمرقند ‏ جلب توجه می کند. در ‏این میان نظر تارن ‏ جالب توجه است. به نظر او در زمان اردشیر دوم هخامنشی، از آمیزش عناصر ‏الهه ی آب سیحون با عشتار رب النوع بابلی آب، ایزد بانوی ایرانی آناهیتا به وجود امده و در سراسر ‏قلمرو هخامنشیان تبلیغ شده است. همو جشن ویژه ی سکایه (صقایه) را نیز از آیین های مربوط به ‏آناهیتاست برگرفته از بابل می داند. با اینکه این نظر درباره ی آناهیتا قابل تأمل است، بابلی بودن جشن ‏سکایه، همهن طور که از نام این جشن بر می آید، به طور قطع نمی تواند درست باشد. وقتی سردار ‏ایرانی کاپادوکیه موفق به نافرجام گذاشتن هجوم سکا ها به ارمنستان و آسیای صغیر شد، دستور دادف تا ‏محلی را خاکریز کنند و در انجا یک معبد آناهیتا بسازند. در این معبد هر سال جشنی به نام سکایا برگزار ‏می شده است. استرابون در کتاب 5 خود، بی ذکر منبع می نویسد، برخی می گویند، هنگامی که کوروش ‏سکا ها را شکست داد روز پیروزی اش را به الهه ی میهنش تخصیص داد؛ هر جا معبد آناهیتا وجود ‏دارد این جشن برگزار می شود.در این جشن مردان لباس سکایی به تن می کردند و پس از میگساری با ‏یکدیگر و زنان همراهشان به زد خورد می پرداختند. این مراسم یادآور شکستی از سکا ها بوده است، که ‏در تمهید آن، سکا ها را به حیله مست کرده و آنها را در حال خواب و مستی و رقص از پا درآورده ‏بودند. ویندیشمن ‎ ‎‏ معتقد است که این آیین بایستی مربوط به زمانی پیش از روزگار کورش بوده باشد.‏
اشپیگل ‎ ‎‏ در ایرانی بودن آیین سکائیه تردید دارد و با تکیه بر گزارش بروسوس که می گوید این جشن ‏در بابل نیز گرفته می شده است، احتمال می دهد که نام جشن از واژه صائبی شاقا ‏ برگرفته شده ‏است ‏. راپ ‏ می گوید با توجه به اینکه ایزد مونث در ایران باستان معمول نبوده است ‏. مغان همواره ‏خدایان را عاری از جنسیت می دانسته اند ، آناهیتا را از اصل نمی توان از خدایان ایرانی به شمار ‏آورد. او سپس دلیل دیگری بر غیر ایرانی بودن اصلیت آناهیتا آورد و آن نقش آناهیتا، در آغاز پیدایشش، ‏در فحشاء آیینی است. راپ که فحشا با منش و روحیه ایرانی سازگاری نداشته است. نیالوده و بی آلایش ‏که معنای آناهیتا است می تواند تأییدی بر نظر راپ باشد ‏. از سوی دیگر، چون خط میخی فارسی ‏باستان پیش از اردشیر دوم هخامنشی هم وجود داشته است، اشپیگل می نویسد، اگر آناهیتا با همه ی ‏ویژگی هایش پیش از اردشیر دوم نیز اردشیر دوم می بود، به هر تقدیر در دیگر سنگ نبشته های ‏هخامنشی پیش از اردشیر هم می بایست نامی از آناهیتا برده می شد. به ویژه اینکه هرودوت به آفرودیت ‏اورانیا در بابل اشاره می کند. سپس او با اشاره به نظر های ویندیشمن و راپ و با تکیه بر نوشته ی ‏هرودت ، آناهیتا را الهه ی سامی می داند، نه الهه ای که بعدأ به نظام آیین زرتشت پیوسته باشد، بلکه به ‏صورت ایزدی که از نظر شخصیت وجودی، به خودی خود و از ابتدا، جزء اندام آیین بوده است. ‏بنونیست ‏ هم معتقد به غیر اوستایی بودن آناهیتا است و می نویسد آناهیتا از زمان اردشیر هخامنشی در ‏جرگه ی ایزدان ایرانی در آمده و شاید در اصل الهه ای بابلی بوده است. او می نویسد به احتمال زیاد نام ‏باستانی این ایزد اَرِدوی بوده و آناهیتا بعداً به آن افزوده شده است ‏.‏
راپ ‏ با تکیه بر گزارش های کلِـمِـنس و استرابون معتقد است که اناهیتا نخست به میانجی ارمنی ها به ‏غرب ایران و به میان ماد ها راه یافته و پس از این که مدتی در این قسمت ایرانف اندامی استوار یافته ‏است، در سده ی چهارم پیش از میلاد و با اردشیر دوم به قلمرو دین دولتی راه یافته است ‎.‎‏ در این ‏میان، مساله ی تفاوت میان تصویری که به کمک آبان یشت از آناهیتا داریم با شکل و پرداخت نگاره ها و ‏مجسمه هایی که از آناهیتا به دست آمده اند، در خور توجه است. در حالی که آناهیتا در تصویر ها و ‏مجسمه هایی که از آناهیتا اغلب برهنه است، در آبان یشت، پوشیده است و حتی جامه ای از پوست 300 ‏بَبَر در تن دارد. آناهیتای اوستا به فرهنگ شمالی- آریایی نزدیک تر است تا به برداشت بومیان جنوب ‏غربی فلات ایران و بابل ‎.‎
بنابراین، با توجه به اَپَم نبات در اوستا و سَرِسوَتی، ایزد آب ها و دریاچه ها در ریگ ودا، می توان گمان ‏برد که باور های ذهنی- مذهبی ایرانیان از ایزد آب، به هنگام تجسم یافتن مادی در معبد ها، به شدت ‏تحت تاثیر برداشت های میزبانان بومی و دیگر ایزدان آب در منطقه، به ویژه در غرب ایران قرار گرفته ‏است. با این همه، همه ی شواهد گویای این حقیقت است که هسته ی بنیادی فرهنگ آناهیتایی، ایرانی- ‏آریایی بوده است ‎.‎
نکته ی بسیار جالبی که درباره ی خاستگاه آناهیتا وجود دارد ارتباطی است که با اسطوره های دوره ی ‏پیش از ایرانی ها در آسیای میانه پیدا کرده اند.آیین سیاوش در حدود دو هزار سال پیش از آن، در ‏آسیای میانه وجود داشته است و در مدارک باستان شناسی ارتباط بسیار نزدیکی بین تمدن آسیای میانه و ‏تمدن بین النهرین پیدا کرده که مربوط به حدود چهار هزار تا سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد ‏مسیح است. به این ترتیب، حتی ارتباط عملی و عینی فرنگ آسیای میانه پیش از هند و اروپایی ها با ‏بین النهرین، از طریق باستان شناسی پیدا شده است. پس ما میتوانیم معتقد باشیم که وقتی هند و ایرانی ‏ها به آسیای میانه می رسند آیینی داشته اند که می تواند شبیه آیین های ودایی باشد اما در آنجا با یک ‏رشته آیین های بومی و محلی آشنا می شوند که آیین «مادر آب» است و پسرش که خدای فراوانی و ‏غناست بعد ها ایرانی ها الهه ی خودشان را آناهیتا را که الهه ی رود جیحون است جانشین این الهه ی ‏سامی می کنند و در واقع آناهیتا جانشینایشتر یا سیبُـل میشود. هند و ایرانی ها وقتی به آسیای میانه می ‏آیند با یک تمدن بزرگتر از خودشان، با یک تمدن زراعی پیشرفته رو به رو می شوند و ایرانی ها که ‏قوم فاتح هستند نه فرهنگ فاتح مقدار هنگفتی از فرهنگ فایق بومی را با فرهنگ خودشان تلفیق می ‏کنند و به این ترتیب آیین سیاوش در دوره ای که اوستا در قرن ششم و هفتم پیش از مسیح شکل می ‏گیرد. دیگر در حدود هزار سال است که وارد آیین های ایرانی شده و واقعاً با آن تلفیق پیدا کرده است. ‏رشد بعدی آیین سیاوش را در آیین های ایرانی در ایران مهر می بینیم. آیین مهرپرستی بنا بر مدارکی ‏که ما از تمدن کوشانی و تمدن باختر و تمدن اشکانی و ... در آسیای میانه داریم عبارت است از یک ‏الهه ی مادر، آناهیتا که الهه بی رود جیحون است، پسر که الهه ی باروری است و مهر است و پدر که ‏عبارت از اهورا مزداست (بهار، از ارسطو تا تاریخ، 1386 : 386 تا 388).‏

البته اگر بخواهیم توجیهی برای این تعویض پیدا کنیم می توانیم اخلاقی بودن ایرانی ها و آریایی ها را ‏مدِ نظر داشته باشیم، اما باید توجه داشت که اصلاً چه دلیلی دارد بخواهیم اسطوره هایی را با یکدیگر ‏مقایسه کنیم و از آنجا بگوییم که چنین باوری هایی در مورد هر دو ملت دارای اسطوره وجود داشته ‏است.‏

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

آناهیتا در آبان یشت چنین معرفی شده است:‏
او گردونه سوار، لگام بر دست، می رود. روان در جست و جوی ناموری. او با چهار اسب بزرگ و ‏سپید یکرنگ و یک نژاد بر دشمنی همه ی دشمنان- دیوان و مردمان و ... جادوان و پریان و کوی ها و ‏کرپن ها ی ستمکار چیره شود. او را اهورامزدا در آریاویچ در کرانه ی رود ونگوهی دایتا می ستاید و ‏از او می خواهد تا این کامیابی را فراهم آورد. تا زرتشت هماره دینی بیاندیشد، دینی سخن گوید و دینی ‏رفتار کند. اناهیتا به سان دوشیزه ای زیبا بسیار نیرومند، خوش اندام، کمر به میان بسته، راست بالا، ‏آزاده نژاد و بزرگوار، تا مچ پا کفش درخشان پوشیده، استوار با بند های زرین، جامه ی زرین گرانبهای ‏پرچینی در بر دارد، برسم به دست با گوشواره های چهار آویخته به گوش و با گردنبندی بسته به گردن ‏نازنین، بالای سر او تاجی آراسته به صد ستاره، تاج زرین هشت گوش گردونه مانندی با زیور نوار، تاج ‏زیبای خوش هنجاری با چنبری بر آمده در جلو نمایان می شود. با جامه ای از پوست سیصد بَبَر ‏ که هر ‏یک چهار بچه زاییده اند.‏
خاستگاه زندگی و باروری را در هیاتی مادینه دیدن در بسیاری از ادیان طبیعی است. ایزد بانوی اردوی ‏سورا آناهیتا، آب های توانمند بی آلایش، خاستگاه همه ی باروری ها، پالاینده ی نطفه ی نر ها، تطهیر ‏کننده ی رحم مادینگان و جاری سازنده ی شیر در پستان همه ی مادران است. آناهیتا در ماورای اسمانی ‏خویش سرچشمه ی دریای کیانی است و بالا بلند، توانمند، رخشان، زیبا، پاک و آزاده توصیف می ‏شود.انتساب چنین صفت هایی به آناهیتا گویای ان است که از دیرباز چنین از آرایه هایی در تندیس های ‏مورد نیایش وی کاربرد داشته و بی تردید از زمان اردشیر دوم این تندیس ها بخشی از کیش ناهید را ‏تشکیل می داد.‏
اردوی سورا  آناهیتا ایزد بانوی آب ها، باران، فراوانی ، برکت، باروری، زناشویی، عشق، مادری، ‏زایش و پیروزی و نماد کمال زن ایرانی است. اردوی سورا در آبان یشت رودی است که مدام به دریای ‏فراخکرت می ریزد و از آن هزار رود و دریا منشعب می شود و در کنار هر یک از این رودها کاخی ‏هزار ستون با هزار دریچه ی درخشان ماوای آناهیتاست؛ و ناهید زنی جوان، خوش اندام، زیبا و بالا بلند ‏است که او را گردونه ای اسب مانند که چهار اسب یکرنگ و بی همتا آن را می کشند و ناقلان آن یعنی ‏اسب ها همانا باد، ابر، باران و ژاله اند (هینلز ، 1383: 79 تا 82).‏
آناهیتا جایگاه مهمی در آیین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد و قدمت ستایش او به دوره های ‏بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زرتشت می رسد.این ایزد بانو با صفات نیرومندی، زیبایی و ‏خردمندی به صورت الهه ی عشق و باروری نیز در می آید، زیرا چشمه ی حیات از وجود او می جوشد ‏و بدین گونه مادر خدا نیز می شود. او در بلند ترین طبقه ی آسمان جای گزیده است و بر کرانه ی هر ‏دریاچه ای خانه آراسته با صد پنجره درخشان و هزار صیقل خوشتراش دارد (آموزگار، 1380: 21 و ‏‏22). مجسمه و نقش های بسیاری از این ایزد بانو بر جای مانده است که حکایت از پرستش او در معابد ‏دارد. آناهیتا در آیین مزدایی یکی از پایگاه های والای اجتماعی آیین را کسب کرده بود و در کنار مهر ‏پرستیده می شد (اسماعیل پور ، 1382: 182).‏
با آنکه ایزدان بی شمار اند اما برخی از آنها بر برخی دیگر برتری دارند و این ایزدان باشندگانی هستند ‏که روز خاصی از ماه در گاهشماری زرتشتی به آنها اختصاص می یابد و آناهیتا جزء این هاست (هینلز ‏، 1386: 140). آناهیتا در ایزدکده ی ایران، دوست داشتنی ترین ایزد بانوی آیین زرتشت است. آناهیتا ‏و مهر هر کدام سه خویشکاری دارند اما نمی توانند با هم ازدواج کنند چون در تفکر ایرانی، ازدواج ‏ایزدان با همدیگر وجود ندارد. اهورامزدا در یشت ها به مهر می گوید تو را شبیه خود آفریدم؛ و این ‏یعنی اینکه تو حق ایزد یکتا شدن را نداری. این سِـمَـت از آن اهومزدا است.  در اوستای جدید ایزدان ‏پیشرفته اند با همدیگر ازدواج نمی کنند. در برداشته زرتشتی که دینی پیشرفته است، دیگر ازدواج ‏خدایان که متعلق به مرحله ی ابتدایی ادیان است، تکرار نمی شود (بهار، 1386: 427 و 426).‏


 

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

تندیسک ها و تندیس ها و سنگ نگاره ها و نقش برجسته های زنان بازمانده از تمدن های عتیق با اعجاب انگیزی و تقدس زن در اساطیر جهان و در نقش خدا بانوان توانمندی بارداری و باروری زن و باروری زمین پیوندی استوار می دهد و چنین بود که خدا بانوان زمین ِ ما را در اساطیر سزمین های مختلف به ویژه در آغاز عصر نوسنگی پدیدار و نیایش ایزد بانوی باوری شکل گرفت. یافته شدن تندیس های  گِلی، سفالی و بعد مفرغی زن در بسیاری از کاوش های باستانی ایران از اهمیت ایزد بانوان و از وجود مادر سالاری و بقای آن در ایران کهن سخن می گویند و پس از این رویداد است که در عنایت به رشک باروری کارن هورنای، تقدس باروری با رواج قدرت قبایل مرد سالار آریایی و نیز سامی در این محدوده و سرزمین های هم جوار، خدا بانوان مادر و گیاه خدایان زن، جای خود را به مردان و جوانان گیاه خدا (مانند سیاوش در ایران) واگذار می کنند. در تقدس زن و زن خدایان در ایران یافته شدن تندیسک خدا بانوی مادر موسوم به ونوس در تپه سراب کرمانشاه (هشت هزار سال پیش)، تندیسک های زن چغامیش (شش هزار سال پیش)، تورنگ تپه (چهار هزلر سال پیش) و تپه مارلیک (دو هزار سال پیش) همه با گیاه خدایان و خدا بانوان مادر پیوند دارند. چنین می نمایده نخستین اجتماعات انسانی در ایران از طریق گروه های دودمانی مادر تبار شکل رفته و به احتمال زیاد مادر سالاری دست کم از آغاز عصرنوسنگی هسته ی اجتماعی اقتصادی مردم را شکل می داد. با قدرت یافتن اقوام آریایی در ایران، نانا و آناهیتا و نیایش آنها تداوم می یابد و در آثار بازمانده از عصر هخامنشی آناهیتا در تثلیث خدایان اهورا، مهر و آناهیتا برجاست که تا پایان عصر ساسانی چنین می ماند.آثار تاریخی عیلام و ماد و پس از آن هخامنشی گویای آن است که عصر تاریخی از 2700 سال پیش آغاز می شود. اَسناد تاریخی گویای آن است که در دوران مادها زنان در کنار مردان در امور شوراها به انجام کار می پردازند. اَسناد عصر هخامنشی و یافته های تخت جمشید گویای همپایی و همتایی زنان و مردان در عصر هخامنشی می باشد. در آیین زرتشت و اوستا که یکدست نبودن آن گویای تشکل در دوره های مختلف است. نگرش اوستا به زن دو سویه و متفاوت است. در گات زن از مقام والایی برخوردار است. با گسترش پدرسالاری در افزوده های آیین زرتشتی در بندهش و ارداویراف نامه از زن به گونه ای دیگر یاد می شود ( هینلز، 1383: 467 تا 464).

  • مهدیه قاسمی
  • ۰
  • ۰

تقدس آب
فلات ایران خشک و کم آب و ویژگی های جغرافیایی ایران و کمبود آب سبب شده است که نزد ایرانیان آب از مقام ویژه ای برخوردار باشد.تامین آب در این سرزمین یکی از مسائل مهم مردمان شهر و روستا بوده است، در نتیجه باران همیشه یکی از منابع همه تامین آب و همیشه مردمان این دیار را در بر آوردن این نیاز چشم به آسمان داشته است. خشکی های بسیار و چرخه های خشکسالی و حیاتی بودن باران سبب شده که همانند سرزمین های دیگر در شهر و روستاهای ایران مراسمی برای طلب باران پدیدار شود که شکل بسیاری از آنها با اساطیر کهن پیوند می یابد) هینلز، 1383: 393(.

  • مهدیه قاسمی